پرورش دادن. آموختن. پروردن: تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت میداد. (سندبادنامه ص 151) ، تفقد کردن. برتری دادن: اگر مسعود ناصر تربیت داد عیاضی را به خلعتهای فاخر. انوری
پرورش دادن. آموختن. پروردن: تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت میداد. (سندبادنامه ص 151) ، تفقد کردن. برتری دادن: اگر مسعود ناصر تربیت داد عیاضی را به خلعتهای فاخر. انوری
تیسیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). موافق ساختن پروردگار کار بنده را با رضای خویش: ایزد عزّ ذکره مارا و همه مسلمانان را در عصمت خویش نگاه دارد و توفیق اصلح دهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254). ایزد تعالی توفیق خیرات دهاد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 357). یا رب بفضل خویش تو توفیق ده مرا تا روز و شب بدارم طاعت به طاعتش. ناصرخسرو. چنان زندگانی کن ای نیک نفس از آن پس که توفیق دادت خدای. سنائی. توفیق طاعتش ده و پرهیز معصیت هرچ آن ترا پسند نباشد بر او مران. سعدی. رجوع به توفیق و دیگر ترکیبهای آن شود
تیسیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). موافق ساختن پروردگار کار بنده را با رضای خویش: ایزد عزّ ذکره مارا و همه مسلمانان را در عصمت خویش نگاه دارد و توفیق اصلح دهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254). ایزد تعالی توفیق خیرات دهاد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 357). یا رب بفضل خویش تو توفیق ده مرا تا روز و شب بدارم طاعت به طاعتش. ناصرخسرو. چنان زندگانی کن ای نیک نفس از آن پس که توفیق دادت خدای. سنائی. توفیق طاعتش ده و پرهیز معصیت هرچ آن ترا پسند نباشد بر او مران. سعدی. رجوع به توفیق و دیگر ترکیبهای آن شود